الکسا

شعر ضد دختر

تبلیغات در سایت ما

♫ Land of Love ♫

تبلیغات
سرزمین عشق
دسته بندی ها
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 249
  • کل نظرات : 0
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید دیروز : 2
  • ورودی امروز گوگل : 0
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 1
  • آي پي ديروز : 1
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 1335
  • بازدید سال : 3134
  • بازدید کلی : 83516
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.141.244.201
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    ♫ Land of Love ♫
    به وبلاگ من خوش آمدید
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی


    شعر ضد دختر

    دختری با مادرش در رختخواب

    درددل می کرد با چشمی پر آب

     

    گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     

    گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

    روی دستت باد کردم مادرم!

     

    سن من از بیست وشش افزون شد

    دل میان سینه غرق خون شد

     

    هیچ کس مجنون این لیلا نشد

    شوهری از بهر من پیدا نشد

     

    غم میان سینه شد انباشته

    بوی ترشی خانه را برداشته!

     

    مادرش چون حرف دختش را شنفت

    خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

     

    دخترم بخت تو هم وا می شود

    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

     

    غصه ها را از وجودت دور کن

    این همه شوهر یکی را تور کن!

     

    گفت دختر مادر محبوب من!

    ای رفیق مهربان و خوب من!

     

    گفته ام با دوستانم بارها

    من بدم می آید از این کارها

     

    در خیابان یا میان کوچه ها

    سر به زیر و با وقارم هر کجا

     

    کی نگاهی می کنم بر یک پسر

    مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

     

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر

    با سعیدویاسر وایضا صفر

     

    با سه تاشان رفته بودم سینما

    بگذریم از مابقی ماجرا!

     

    یک سری هم صحبت صادق شدم

    او خرم کرد آخرش عاشق شدم

     

    یک دو ماهی یار من بود و پرید

    قلب من از عشق او خیری ندید

     

    مصطفای حاج علی اصغر شله

    یک زمانی عاشق من شد،بله

     

    بعد جعفر یار من عباس بود

    البته وسواسی وحساس بود

     

    بعد ازآن وسواسی پر ادعا

    شد رفیقم خان داداش المیرا

     

    بعد او هم عاشق مانی شدم

    بعد مانی عاشق هانی شدم

     

    بعدهانی عاشق نادر شدم

    بعد نادر عاشق ناصر شدم

     

    مادرش آمد میان حرف او

    گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

     

    گرچه من هم در زمان دختری

    روز و شب بودم به فکر شوهری

     

    لیک جز آن که تو را باشد پدر

    دل نمی دادم به هرکس اینقدر

     

    خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

    واقعا که پوز مادر را زدی

     

     

     

     


    مطالب مرتبط

    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند

      برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ♪♫ ♬♪♩♭♪♫ ♬♪♩♭♪♫ ♬♪....هــــــانــــا....♪♫ ♬♪♩♭♪♫ ♬♪♩♭♪♫ ♬♪ و آدرس hanna.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

    2010-2013 © تمامی حقوق مادی و معنوی مطالب، تصاویر و قالب متعلق به ((♫ Land of Love ♫ )) بوده و کپی برداری از آن فقط با ذکر لینک سایت مجاز می باشد. ترجمه شد توسط قالب گراف
    قالب طراحی شده و استفاده شده در: دانلود کرال و ترجمه و سئو و انتشار از:قالب گراف

    Facebook Twitter RSS

    الکسا

    به ♫ Land of Love ♫ امتیاز دهید